اگر من هنوز ازدواج نکردهام...!!!
تقصیر ساعت کاری ام است که صبح خروسخوان می روم و شب می آیم و شانس دیده شدن را از دست می دهم!
تقصیر خواهرم است که از شوهرش طلاق گرفت و باعث شد نظر همه نسبت به ما عوض شود!
تقصیر بابا است که آن قدر پول ندارد که چشم ملت در بیاید!
تقصیر مامان است… مگر نمی گویند مادر را ببین دختر را بگیر؟!
تقصیر پسرعموست که نفهمید عقد دختر عمو و پسر عمو را در آسمان ها بسته اند!
تقصیر استادمان است که جلوی همه به من ابراز علاقه کرد و باعث شد دیگر کسی جرات نکند از من خواستگاری کند!
تقصیر مادر شوهر عمه است، می دانم که بختم را او بسته!
تقصیر پسر همسایه دست راستی است که به خودش اجازه داد از من خواستگاری کند!
تقصیر پسر همسایه دست چپی است که به خودش اجازه نداد از من خواستگاری کند!
تقصیر تلویزیون است که توی همه سریال هایش همه جوان ها ازدواج می کنند و اصلا به مشکلات ما جوان های ازدواج نکرده نمی پردازد!
تقصیر مطبوعات است که توی مطالبشان همه جوان ها از هم طلاق می گیرند و مردم را نسبت به ازدواج بدبین می کنند!
تقصیر دولت است که فکری برای حل بحران ازدواج جوان ها نمی کند!
تقصیر مجلس است که به جای سربازی اجباری، پسرها را مجبور به ازدواج اجباری نمی کند!
تقصیر مردم است که انقلاب کردند و باعث شدند مدارس مختلط جمع بشود!
تقصیر عراق است که کلی از پسرهای آماده ازدواج ما را به کشتن داد!
تقصیر انگلیس است، این که اصلا گفتن ندارد. همه می دانند که همیشه و همه جا کار، کار انگلیس است!
تقصیر کره زمین است که جوری نچرخید که من و نیمه گمشده ام به هم برسیم!
تقصیر قمر است که روز به دنیا آمدن من در عقرب بوده
منبع: سایت نیکصالحی
قسمتی از دست نوشته مهاتما گاندی
من میتوانم خوب، بد،خائن،وفادار ،فرشته خو یا شیطان صفت باشم.
من میتوانم تو را دوست داشته یا از تو متنفر باشم.
من میتوانم سکوت کنم ،نادان و یا دانا باشم.
چرا که من یک انسانم و اینها صفات انسانی است.
و تو هم به یاد داشته باش
من نباید چیزی باشم که تو میخواهی
من را خودم از خودم ساخته ام
تو را دیگری باید برایت بسازد
و به یاد داشته باش
منی که من از خودم ساخته ام، آمال من است.
تویی که تو از من میسازی ، آرزوهایت و یا کمبودهایت هستند.
لیاقت انسانها کیفیت زندگی را تعین میکند، نه آرزوهایشان
و من متعهد نیستم چیزی باشم که تو میخواهی
و تو هم میتوانی انتخاب کنی که من را میخواهی یا نه
ولی نمیتوانی انتخاب کنی که از من چه میخواهی.
میتوانی دوستم داشته باشی . همین گونه که هستم. و، من هم .
میتوانی از من متنفر باشی بی هیچ دلیلی.و، من هم.
چرا که ما هر دو انسانیم و این جهان مملو از انسانهاست
پس این جهان میتواند هر لحظه مالک احساسی جدید باشد.
تو نمیتوانی مرا به قضاوت بنشینی و حکمی صادر کنی. و، من هم.
قضاوت و صدور حکم بر عهده قدرت ماورایی خداوندگار است.
دوستانم همینگونه مرا پیدا میکنند و می ستایند.
حسودان از من متنفرند ولی باز می ستایند.
دشمنان کمر به نابودیم بسته اند و همچنان می ستایندم.
چرا که من اگر قابل ستایش نباشم ، نه دوستی خواهم داشت نه حسودی و نه دشمنی و نه حتی رقیبی.
من قابل ستایشم. و، توهم.
یادت باشد اگر چشمت به این دست نوشته افتاد
به خاطر بیاوری که آنهایی که هر روز میبینی و مراوده میکنی همه انسان هستند و دارای خصوصیات یک انسان.
با نقابی متفاوت، اما همگی جایزالخطا .
نامت را انسانی باهوش بگذار اگر، انسانها را از پشت نقابهای متفاوتشان شناختی.
و یادت باشد که کاری نه چندان راحت است.
مهاتما گاندی
بودا به دهی سفر کرد . زنی که مجذوب سخنان او شده بود از بودا خواست تا مهمان وی باشد . بودا پذیرفت و مهیای رفتن به خانهی زن شد . کدخدای دهکده هراسان خود را به بودا رسانید و گفت : «این زن، هرزه است به خانهی او نروید». بودا به کدخدا گفت : «یکی از دستانت را به من بده» کدخدا تعجب کرد و یکی از دستانش را در دستان بودا گذاشت. آنگاه بودا گفت : «حالا کف بزن» کدخدا بیشتر تعجب کرد و گفت: «هیچ کس نمیتواند با یک دست کف بزند».
بودا لبخندی زد و پاسخ داد : «هیچ زنی نیز نمی تواند به تنهایی بد و هرزه باشد، مگر این که مردان دهکده نیز هرزه باشند. بنابراین مردان و پولهایشان است که از این زن، زنی هرزه ساختهاند».
چرا بعضی وقتا آدم اینقدر دلش میگیره که به زمین و زمان بد وبیراه میگه؟ چرا بعضی وقتا اصلاً خودمون رو هم نداریم و آرزوی مرگ داریم و حاضریم از بهترین عزیزانمون، بهترین چیزها بگذریم و به دیار ابدی بریم؟
There are moments in life when you miss someone
So much that you just want to pick them from
Your dreams and hug them for real
گاهی در زندگی دلتان به قدری برای کسی تنگ می شود
که می خواهید او را از رویاهایتان بیرون بیاورید
و آرزوهای خود در آغوش بگیرید
When the door of happiness closes, another opens
But often times we look so long at the
Closed door that we don't see the one which has been opened for us
وقتی در شادی بسته می شود، در دیگری باز می شود
ولی معمولاً آنقدر به در بسته شده خیره می مانیم
که دری که برایمان باز شده را نمی بینیم