سفید برفی

متفرقه

سفید برفی

متفرقه

می توانستی مرا محکم در آغوشت کشی

می توانستی مرا محکم در آغوشت کشی

می توانستی مرا همبستر ِ گلها کنی می توانستی برایم عشق را معنا کنی می توانستی مرا خالی کنی از هرچه هست
سینه ام را پاره و ُ خود را درونم جا کنی می توانستی مرا مُحکم در آغوشت کشی
تا نلرزد بازوان ِ نازکم از رفتنت
می توانستم بمیرم در دل ِشبهای تو با دودست عاشقت دفنم کنی زیرِ تنت
می توانستم به شوق دیدن چشمان تو محو مانم با دو چشم ِغرق ِ خواب
نیمه شب بالا سرت حسرت کشم صبح دم گویم به تو با آب و تاب


آینه دیگر مرا گویی ز خاطر برده است می توانستی به یادش آوری من کیستم می توانستی بگویی این همان دیوانه است زل زده بر تو چو من دیگر کنارش نیستم
می توانستم بگویم مُحکمم فکرم نباش
می توانستی نبینی لرزش ِپاهای من می توانستی بمانی تا ابد در خاطرم تا نریزد از خیال رفتنت دنیای من می توانستی بگویی بامنی تا مردنم
تا بخوابم در کنارت بی خیال از روز بعد می توانستی مرا محکم در آغوشت کشی
نا نلرزد سینه ام شبها دگر از ترس رعد

 

شعر از صنم میرزازاده نافع

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد